عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 106
نویسنده : آرش ایزدمهر

افسر راهنمائی یه آقایی رو به علت سرعت غیرمجاز نگه می داره.
افسر-می شه گواهینامه تون رو ببینم؟
راننده-گواهینامه ندارم .بعد از پنجمین تخلفم باطلش کردن.
افسر-میشه کارت ماشینتون رو ببینم؟
-
این ماشین من نیست ! من این ماشینو دزدیده ام !!!
-
این ماشین دزدیه؟
-
آره همینطوره ولی بذار یه کم فکر کنم !فکر کنم وقتی داشتم تفنگم رو می زاشتم تو داشبورد کارت ماشین صاحبش رو دیدم!
-
یعنی تو داشبورد یه تفنگ هست؟
-
بله .همون تفنگی که باهاش خانم صاحب ماشین رو کشتم و بعدش هم جنازه اش رو گذاشتم تو صندوق عقب .
--
یه جسد تو صندوق عقب ماشینه ؟
بله قربان همینطوره!!!

با شنیدن این حرف افسر سریعا با مافوقش (سروان )تماس می گیره.طولی نمی کشه که ماشینهای پلیس ماشین مرد رو محاصره می کنن و سروان برای حل این قضیه پیچیده به پیش مرد می آد.
سروان:-ببخشید آقا میشه گواهینامه تون رو ببینم ؟
مرد:- بله بفرمائید !!
گواهینامه مرد کاملا صحیح بود!
سروان:-این ماشین مال کیه؟
مرد:-مال خودمه جناب سروان .اینم کارتش !
اوراق ماشین درست بود و ماشین مال خود مرد بود!
-
میشه خیلی آروم داشبورد رو باز کنی تا ببینم تفنگی تو اون هست یا نه؟
-
البته جناب سروان ولی مطمئن باشین که تفنگی اون تو نیست !!
واقعا هم هیچ تفنگی اون تو نبود !
-
میشه صندوق عقب رو بزنین بالا .به من گفتن که یه جسد اون تویه !!
-
ایرادی نداره
مرد در صندوق عقب رو باز می کنه و صد البته که جسدی اون تو نیست !!!
سروان:- من که سر در نمی آرم .افسری که جلوی شما رو گرفته به من گفت که شما گواهینامه ندارین،این ماشین رو دزدیدین ،تو داشبوردتون یه تفنگ دارین و یه جسد هم تو صندوق عقبتونه !!!
مرد:- عجب !!! ، شرط می بندم که این دروغگو به شما گفته که من تند هم می رفتم.



:: موضوعات مرتبط: حکایت , ,
تاریخ :
بازدید : 108
نویسنده : آرش ایزدمهر

پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب ديد که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يک پاکت هم به روي بالش گذاشته شده و روش نوشته بود «پدر». با بدترين پيشداوري هاي ذهني پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند :پدر عزيزم،با اندوه و افسوس فراوان برايت مي نويسم. من مجبور بودم با دوست دختر جديدم فرار کنم، چون مي خواستم جلوي يک رويارويي با مادر و تو رو بگيرم. من احساسات واقعي رو با اين دختر پيدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما مي دونستم که تو اون رو نخواهي پذيرفت، به خاطر تيزبيني هاش، خالکوبي هاش ، لباسهاي تنگ موتور سواريش و به خاطر اينکه سنش از من خيلي بيشتره. اما فقط احساسات نيست، پدر. اون حامله است.  به من گفت ما مي تونيم شاد و خوشبخت بشيم. اون يک تريلي توي جنگل داره و کُلي هيزم براي تمام زمستون. ما يک رؤياي مشترک داريم براي داشتن تعداد زيادي بچه. چشمان من رو به روي حقيقت باز کرد که ماريجوانا واقعاً به کسي صدمه نمي زنه. ما اون رو براي خودمون مي کاريم، و براي تجارت با کمک آدماي ديگه اي که توي مزرعه هستن، براي تمام کوکائينها و اکستازيهايي که مي خوايم. در ضمن، دعا مي کنيم که علم بتونه درماني براي ايدز پيدا کنه، و اين دختر هم بهتر بشه. اون لياقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و مي دونم چطور از خودم مراقبت کنم. يک روز، مطمئنم که براي ديدارتون بر مي گرديم، اونوقت تو مي توني نوه هاي زيادت رو ببيني.

با عشق،پسرت.

 
پاورقي : پدر، هيچ کدوم از جريانات بالا واقعي نيست، من بالا هستم تو خونه . فقط مي خواستم بهت يادآوري کنم که در دنيا چيزهاي بدتري هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روي ميزمه. دوسِت دارم! هروقت براي اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن.



:: موضوعات مرتبط: حکایت , ,
تاریخ :
بازدید : 82
نویسنده : آرش ایزدمهر

روزگاري كه بستني با شكلات به گراني امروز نبود، پسر ١٠ ساله‌اي وارد قهوه فروشي هتلي شد و پشت ميزي نشست. خدمتكار براي سفارش گرفتن سراغش رفت.

پسر پرسيد: «بستني با شكلات چند است؟»

خدمتكار گفت: «٥٠ سنت»

پسر كوچك دستش را در جيبش كرد، تمام پول خردهايش را در آورد و شمرد. بعد پرسيد: «بستني خالي چند است؟»

خدمتكار با توجه به اين كه تمام ميزها پر شده بود و عده‌اي بيرون قهوه فروشي منتظر خالي شدن ميز ايستاده بودند، با بي‌حوصلگي گفت: «٣٥ سنت»

پسر دوباره سكه‌هايش را شمرد و گفت: «براي من يك بستني بياوريد.»

خدمتكار يك بستني آورد و صورت‌حساب را نيز روي ميز گذاشت و رفت. پسر بستني را تمام كرد، صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق‌دار پرداخت كرد و رفت. هنگامي كه خدمتكار براي تميز كردن ميز رفت، گريه‌اش گرفت. پسر بچه روي ميز در كنار بشقاب خالي، ١٥ سنت براي او انعام گذاشته بود. يعني او با پول‌هايش مي‌توانست بستني با شكلات بخورد امّا چون پولي براي انعام دادن برايش باقي نمي‌ماند، اين كار را نكرده بود و بستني خالي خورده بود.



:: موضوعات مرتبط: حکایت , ,
تاریخ :
بازدید : 134
نویسنده : آرش ایزدمهر
این 3 پرسش و پاسخ‌های آن 3 محور اساسی در یک سرمایه‌گذاری پیروزمندانه و موفق به شمار می‌رود.
برای اینکه بتوانید در جاده بازار سهام منحرف نشده و در مسیر خود حرکت کنید، بهتر است این نکات خواندنی نوشته شده در کتاب 23 اصل موفقیت وارن بافت را مرور کنید:
هنگامی که باورهای خود درباره علت تغییر قیمت‌ها را مشخص نمودید، قدم بعدی در ایجاد فلسفه سرمایه‌گذاری این است که منظور خود از «ارزش» را مشخص کنید. ممکن است با گراهام و بافت هم عقیده باشید که یک سرمایه‌گذاری از ارزشی ذاتی و قابل اندازه‌گیری برخوردار است یا ممکن است که دیدگاهی مشابه شوارتز داشته باشید مبنی بر اینکه ارزش، هدفی دائما متغیر است که با تغییر دریافت‌ها و اقدامات اشخاص فعال در بازار، مشخص می‌شود یا ممکن است بر این باور باشید که ارزش، در حالی که قابل اندازه‌گیری است، وابسته به شرایط نیز هست. به گونه‌ای که یک لیوان آب برای فردی که در بیابان از فرط تشنگی در حال مردن است،
در مقایسه با من یا شما، ارزش ذاتی (حیات بخش) بسیار بیشتری دارد.
تعریف سرمایه‌گذاری خوب
با مشخص کردن باور خود در مورد ماهیت ارزش حالا می‌توانید تعریف خود از یک سرمایه‌گذاری خوب را ارائه دهید. شما باید قادر باشید که آن را به صورت خلاصه در یک جمله بیان کنید. به این نمونه‌ها در تعریف سرمایه‌گذاران خوب توجه کنید:
وارن بافت: شرکت خوبی که بتوان آن را پایین‌تر از ارزش فعلی درآمدهای آتی خریداری کرد.
جورجی شوارتز: یک سرمایه‌گذاری که بتوان پیش از تشخیص کلی جو روانی بازار آن را خرید و فروش کرد که این موضوع ارزشی را که بازار برای آن متصور است، تغییر خواهد داد.
کارل آیکان: شرکتی بدون سهامدار مدیریتی (کنترل‌کننده) که پایین‌تر از ارزش آن در هنگام انحلال، در حال خرید و فروش است و به صورت بالقوه نمونه‌ای مجذوب‌کننده برای قبضه نمودن مالکیت باشد. بنجامین گراهام: شرکتی که به میزان بسیار کمتری نسبت به ارزش ذاتی‌اش قابل خریداری باشد.
صدها امکان دیگر وجود دارد. چند نمونه دیگر:
تصاحب‌کننده شرکت‌ها: شرکت‌هایی که بخش‌هایی از آنها بیش از کل شرکت ارزش دارد.
تحلیلگر تکنیکال: سرمایه‌گذاری در جایی که شاخص‌های تکنیکال، تغییر در روند قیمت‌ها را نشان می‌دهند.
تعمیرکننده و فروشنده املاک: املاک نیازمند به تعمیر که می‌توان آنها را با ارزشی بسیار بیشتر از میزان سرمایه‌گذاری لازم برای خرید و بازسازی آنها، به فروش رساند.
آربیتراژگر: یک دارایی مالی که بتوان آن را در یک بازار اوراق بهادار خریداری کرد و همزمان در بازار اوراق بهادار دیگری با قیمتی بالاتر فروخت.
سرمایه‌گذار زمان بحران: دارایی‌هایی که پس از سقوط بازار به علت‌ترسی خاص، می‌توان آنها را با قیمت‌های بسیار مناسب و ارزان خریداری کرد.
رسیدن به تعریفی از یک سرمایه‌گذاری خوب که در ذهن شما وجود دارد، اگر نسبت به انواع سرمایه‌گذاری‌هایی که برایتان جالب است، آگاه باشید و باورهای خود درباره قیمت‌ها و ارزش‌ها را شفاف ساخته باشید، آسان خواهد بود
راهنمای خود را انتخاب کنید
سریع‌ترین راه برای تسلط یافتن بر هر چیزی، این است که با فردی خبره در آن زمینه کار کنید.
اگر شخصی هم‌اکنون روش سرمایه‌گذاری مورد نظر شما را تکمیل کرده است، چرا مجددا به ایجاد آن بپردازید؟ به دنبال او بروید. اگر لازم است به او پیشنهاد کنید تا بدون دستمزد برای او کار کنید (همانطور که بافت به گراهام پیشنهاد کرد).
اگر چنین کاری ممکن نیست، می‌توانید راهنمای دیگری از هر کجا که مایلید انتخاب کنید. تا آنجا که می‌توانید هر مطلبی را در مورد او و روش‌هایش بخوانید و مطالعه کنید. هنگامی که در مورد ایجاد یک سرمایه‌گذاری فکر می‌کنید، همیشه از خود بپرسید: «او در این شرایط چه کاری انجام می‌دهد؟»
خود را جای شخص دیگری گذاشتن به ذهن ناخودآگاه شما کمک می‌کند تا برخی از رفتارهای طبیعی و خصوصیت‌های آن شخص را بپذیرید، در حالی که تنها با خواندن در مورد او و تقلید آگاهانه از کارهای او متوجه چنین نکاتی نمی‌شوید. پیش از آنکه فیلمبرداری فیلم «مرد بارانی» آغاز شود، داستین ‌هافمن سه هفته شخصی را که داستان بر اساس او شکل گرفته بود، در همه جا تعقیب کرد. در مرحله‌ای از فیلمبرداری او با تغییر چراغ راهنما از خیابان عبور می‌کند. در حالی که در متن فیلمنامه اینگونه نیست؛‌ هافمن در میان راه ایستاد. آنها بعدا متوجه شدند که این دقیقا همان کاری است که شخصیت اصلی در چنین شرایطی در واقعیت انجام می‌دهد.
حتی اگر بعدا به اصلاح روشی که از راهنمای خود گرفته اید، بپردازید، الگو برداری از او، پذیرش روش‌های پیروزمندانه سرمایه‌گذاری مربوط به وارن بافت و جورجی شوارتز را برای شما آسان‌تر می‌کند.
همان‌طور که وارن بافت می‌گوید: «نکته کلیدی در زندگی این است که چه کسی را به عنوان الگوی خود برگزینیم.»
شخصیت سرمایه‌گذاری شما چیست؟
شاید تعریف شما و بافت از یک سرمایه‌گذاری خوب مشترک باشد. آیا به این معنا است که باید از او الگوبرداری کنید؟
الزاما اینطور نیست. برای مثال می‌توانید برای سرمایه‌گذاری از قوانین بافت پیروی کنید؛ اما همچون برخی از معامله‌گرها اصلاحات خود را در مورد آنها انجام دهید.
تعداد کمی از سرمایه‌گذاران موفق، روش سرمایه‌گذاری بنجامین گراهام را تغییر می‌دهند. آنها شرکت‌هایی را که بسیار بالاتر از ارزش ذاتی خود به فروش می‌رسند، مشخص می‌کنند سپس به فروش استقراضی آنها می‌پردازند.
علاوه بر تصمیم‌گیری در مورد سرمایه‌گذاری‌هایی که می‌خواهید بر آنها متمرکز شوید، شما همچنین باید روش سرمایه‌گذاری خود را انتخاب کنید. یکی از راه‌های انتخاب روشی که کاملا مناسب شما باشد این است که تصمیم بگیرید که آیا شما در درجه اول یک تحلیلگر، معامله‌گر یا آمارگر هستید. هم‌اکنون‌ احتمالا متوجه شده‌اید که کدام شخصیت سرمایه‌گذاری بیشتر با شما تناسب دارد. اگر متوجه نشدید، باید در این مورد فکر کنید که آیا افق سرمایه‌گذاری شما بلندمدت، کوتاه‌مدت یا میان‌مدت است. آیا قصد دارید که خرید کنید و آن را حفظ کنید، یا اینکه به هر دو شکل کوتاه‌مدت و بلندمدت می‌پردازید، در داخل و خارج به خرید و فروش می‌پردازید یا همچون قمارباز حرفه‌ای رویکردی صرفا آماری دارید؟
نکات دیگری که در همین ارتباط باید مورد توجه قرار دهید استعدادها، مهارت‌ها و توانایی‌های شما است. آیا شما از لحاظ ریاضی با استعداد هستید؟ اگر اینطور است، لزوما به این معنی نیست که شما باید از بافت پیروی کنید. ممکن است‌ترجیح دهید که سیستم کامپیوتری و بر پایه محاسبات ریاضیاتی طرح کنید تا از طریق آن به انتخاب سرمایه‌گذاری‌هایی بپردازید که به طور متوسط از انتظار سود مثبت برخوردار هستند؛ این رویکردی کاملا آماری است.
یا شاید شما فردی اجتماعی هستید و یافتن ایده‌های سرمایه‌گذاری از طریق صحبت با مدیران، رقبا، خرده فروش‌ها، تهیه‌کنندگان، و افراد دیگری که در معاملات هستند، را روش آسان‌تری بدانید. یا شاید روش شما، خواندن احساس معامله‌گرها در تالار بورس است.
نکته کلیدی، اتخاذ روش و راهبردی است که به بهترین شکل با شخصیت شما هماهنگ باشد و از مهارت‌ها و توانایی‌های شما به خوبی استفاده کند. یکی از راه‌های میانبر، بررسی سرمایه‌گذاران و معامله‌گران مختلف است تا رویکردی را بیابید که بیشترین تاثیر را بر روی شما دارد. هنگامی که چنین کاری را انجام دادید، آماده خواهید بود تا طراحی سیستم سرمایه‌گذاری خود را آغاز کنید.
استرس عاملی است که باید در هنگام انتخاب روش و طرح سیستم سرمایه‌گذاری خود به آن توجه کنید و برای موفقیت آن را مدیریت کنید. سرمایه‌گذاران موفق به طرق مختلف با استرس برخورد می‌کردند، از جمله از طریق ورزش کردن، انجام مدیتیشن، استفاده کامل از تعطیلات و مرخصی‌ها یا از طریق اصلاح سیستم‌های خود برای کاهش یا از بین بردن میزان استرس.
 

منبع: www.bourse24.ir


:: موضوعات مرتبط: عمومی , ,
:: برچسب‌ها: سرمایه گذاری , املاک , ,

به عنوان تریدر بازارهای مالی و تحلیلگر تکنیکال سعی دارم در گردآوری و ارائه مطالب مرتبط با بازار فارکس و یا ارز برای علاقمندان خدماتی را در این وبلاگ ارائه دهم

فارکس چگونه بازاری است ؟

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 197
بازدید ماه : 264
بازدید کل : 55748
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

 

RSS

Powered By
loxblog.Com